http://atccee.ParsiBlog.com | ||
من آن لحظه ها با پونه ها گریه کردم به یاد تو ای زینب آشنا گریه کردم نشستم دلم را برایت سرودم زبخت بدم بارها گریه کردم تو هرچه دلت خواست بی پرده گفتی ولی من فقط بی صدا گریه کردم زینبم ، من آنقدر افتاده و خاکی استم که پیش دلت بی ریا گر یه کردم گذشتی دیشب و حتی به رسم تعا رف نپرسیدی ازمن ، چرا گریه کردم شب سخت و درد آوری بود آن شب همان شب که من بی صدا گریه کردم
[ پنج شنبه 91/3/18 ] [ 10:5 صبح ] [ wahadmeskini ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |